عکس و سرگرمی

اخبار روز ایران و جهان

عکس و سرگرمی

اخبار روز ایران و جهان

سگ باهوش!!!!

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود " لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین". ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت. قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید ...

برای مشاهده بر روی ادامـــه مطـــلب کلیک کنید

ادامه مطلب ...

ماجرای خواندنی دعا کردن و سیگار کشیدن!!

در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس جواب می دهد: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»
جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
ماکس می گوید: «تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم
دعا کنم ؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: «مطمئناًً، پسرم. مطمئناً.»

شاد باشید نظر یادتون نره

 

هیچوقتتتت از قبل قضاوت نکن

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند. 
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟ 
وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟ 
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.  
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟ 
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی ... 
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که .... 

برای مشاهده بر روی ادامـــه مطـــلب کلیک کنید


ادامه مطلب ...

عشق به دختر دانش آموز رنگ خون گرفت!!

http://i32.tinypic.com/fdqzye.jpg

به گزارش اعتماد ، علی جوان 25ساله در حالی که اتهام قتل را پذیرفت ادعا کرد سپیده دختر مورد علاقه اش با شخص دیگری رابطه داشت.

در ابتدای جلسه محاکمه این متهم آرش سیفی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گفت؛ علی 12 تیرماه سال گذشته دختر نوجوانی به نام سپیده را خفه کرد و پس از انداختن جسدش در یک جوی آب متواری شد. متهم مدعی است سپیده را دوست داشته و به خاطر این علاقه مرتکب قتل شده است. وی ادعاهای کذبی نیز مطرح کرده است که از نظر دادسرا هیچ کدام از این اظهارات صحت ندارد و من به عنوان نماینده دادسرای تهران تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.

در ادامه مادر سپیده در جایگاه حاضر شد و برای قاتل فرزندش تقاضای قصاص کرد. وی گفت؛ موضوع آشنایی تنها دخترم سپیده با علی به چهار سال قبل برمی گردد. در آن زمان ما در سفری به شمال با علی آشنا شدیم. البته بعدها من این موضوع را فهمیدم. زمانی که از شمال برگشتم علی و خواهرش به خانه ما آمدند. خواهر علی ادعا کرد دوست سپیده است اما من همه دوستاندخترم را می شناختم و می دانستم سپیده چنین دوستی ندارد. به هر حال من از آن دختر خواستم دیگر سراغ سپیده نیاید و همه چیز تمام شود. اما علی آنقدر اصرار و تهدید کرد تا سپیده حرفش را پذیرفت. علی می گفت سپیده را بسیار دوست دارد و می خواهد با او ازدواج کند. حتی یک بار هم با خانواده اش به خواستگاری آمد اما از آنجایی که مادرش بسیار بدرفتاری کرد من به خواستگار گفتم نمی توانم تنها دخترم را به پسری بدهم که مادرش راضی به این ازدواج نیست. با این حال چون علی خواستگار دخترم بود در رفت و آمد چندان برای آنها سخت نمی گرفتم و به شوهرم هم توصیه می کردم زیاد سختگیری نکند.

وی ادامه داد؛ آنها با هم زیاد بیرون می رفتند تا اینکه این اواخر علی مرا تهدید کرد و گفت اگر سپیده را به عقدش در نیاوریم او را می کشد. سپیده خیلی می ترسید به همین خاطر هم از جوانی به نام محمد خواسته بود آنها را هر کجا که می روند تعقیب کند. البته سپیده به من گفته بود محمد برادر دوستش است و از او کمک گرفته است. من هم اجازه دادم او ...

برای مشاهده بر روی ادامـــه مطـــلب کلیک کنید

ادامه مطلب ...

نردبون از جنس دختر

نردبون از جنس دختر 

شاد باشید نظر یادتون نره

 

 برای مشاهده عکسهای بیشتر به وبلاگ زیر سر بزنید

www.kiss2kiss.blogsky.com

داغ کن همه ببینند

طراحی جالب یک ایرانی از لامبورگینی رونتون

 ای کاش در ایران برای هنر او ...............

 

3.jpg

برای مشاهده عکس های بیشتر بر روی ادامـــه مطـــلب کلیک کنید

ادامه مطلب ...

سیر تکاملی دخترها :

سیر تکاملی دخترها

سال  1230 : 

مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم.... !!! 

زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!!

نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!!

مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!!

 نخیر نمی شه باید بکشمش... !!! 

-- بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه... 

سال  1280 :

مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!!  تو غلط می کنی !!!  تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟ 

زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها !

شکر خورد. !!!  دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...  

مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت... !!! 

-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه ...

سال 1330  : 

مرد: چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...  

زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ... 

مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم .  یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی...

-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه ...

سال1380 : 

مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...  

زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).

مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره... !!!  (لطفا بد برداشت نکنید !!! )

سال 1400 :

زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی.  باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...

-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !!!

همینطوریه که شاخ میشن دیگه!! یه جوری بزن تو سرش  از جاش که بلند نشه هیچی...عکسو ببین تا بقیه شو بهت بگم..

سیر تکامل دخترا(ی خر) 

شاد باشید نظر یادتون نره

 

 برای مشاهده عکسهای بیشتر به وبلاگ زیر سر بزنید

www.kiss2kiss.blogsky.com

داغ کن همه ببینند

حرفهای زن ومرد در مواقع مختلف زندگی!

حرفهای زن ومرد در مواقع مختلف زندگی!

 

سالگرد ازدواج
1) زن :عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.

2) مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟
*****
روز زن

1)زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه

2)مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)
*******
روز مرد

1) زن :وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.

2) مرد:حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)
*****
40 روز بعد از تولد بچه

1) زن:وای مامانی بازم گرسنه هستی , (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی)

2)مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است)
******
40 سال بعد

1)زن :عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم

2)مرد :یعنی دیگه کیک نخوریم
******
2 ثانیه قبل از مرگ

1) زن :عزیزم همیشه دوستت داشتم

2) مرد: گشنمه
*****
وصیت نامه

1) زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!

2) مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید
*****
اون دنیا

1)زن : خطاب به فرشته ی مسول :خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من(((وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت )))

2)مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن

آهای ایرانی بیا درد جامعه { هر شب مرا به مردان سن بالا اجاره مید

faghr-b6.jpg

20سال‌ بیشتر ندارد و در یک‌ خانه‌ فساد در دام‌ ماموران‌ گرفتار شده‌ است‌. فیلم‌ گذشته‌اش‌ را به‌ عقب‌ برمی‌گرداند و تلخی‌های‌ زندگی‌اش‌ را چنین‌ به‌ تصویر می‌کشد:

اسم‌ من‌ موناست‌ و 19 ساله‌ هستم‌. پدرم‌ بنا بود. از روزی‌ که‌ به‌ دنیا آمدم‌ صدای‌ دعواهای‌ پدر و مادرم‌ در گوشم‌ نجوا می‌کردند. مادرم‌ عاشق‌ پسر دیگری‌ بود اما خانواده‌اش‌ او را به‌ زور به‌ عقد پدرم‌ درآورده‌ بودند. در دریای‌ تلخی‌، کینه‌ و درگیری‌ بزرگ‌ شدم‌ مادرم‌ اصلا اهمیتی‌ به‌ من‌ و خواهر کوچکم‌ نمی‌داد. دیگر از این‌ وضعیت‌ خسته‌ شده‌ بودم‌. حسرت‌ دست‌ محبت‌ مادرم‌ را می‌کشیدم‌. اما افسوس‌... افسوس‌ که‌ مادرم‌ تمام‌ فکرش‌ معشوقه‌اش‌ علی‌ بود. زندگی‌ ما بخاطر وجود او سیاه‌ شده‌ بود. نمی‌توانستم‌ خیانت‌های‌ مادرم‌ به‌ پدرم‌ را تحمل‌ ...

برای مشاهده بر روی ادامـــه مطـــلب کلیک کنید


 

ادامه مطلب ...